حکایت «پیامبر ماه»

گله‌ای از فیل ها گاه گاه بر سر چشمه زلالی جمع می‌شدند و آنجا می‌خوابیدند. حیوانات دیگر از ترس فرار می‌کردند و مدتها تشنه می‌ماندند. روزی خرگوش زیرکی چاره اندیشی کرد و حیله‌ا‌ی بکار بست. برخاست و پیش فیلها رفت.

 

فریاد کشید که : ای شاه فیلان ! من فرستاده و پیامبر ماه تابانم. ماه به شما پیغام داد که این چشمه مال من است و شما حق ندارید بر سر چشمه جمع شوید. اگر از این ببعد کنار چشمه جمع شوید شما را به مجازات سختی گرفتار خواهم کرد. نشان راستی گفتارم این است که اگر خرطوم خود را در آب چشمه بزنید ماه آشفته خواهد شد. و بدانید که این نشانه درست در شب چهاردهم ماه پدیدار خواهد شد.

پادشاه فیلان در شب چهاردهم ماه با گروه زیادی از فیلان بر سر چشمه حاضر شدند تا ببینند حرف خرگوش درست است یا نه؟ همین که پادشاه خرطوم خود را به آب زد تصویر ماه در آب به لرزش در آمد و آشفته شد. شاه پیلان فهمید که حرفهای خرگوش درست است. از ترس پا پس کشید و بقیه فیلها به دنبال او از چشمه دور شدند.

منبع :بیتوته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

EnglishIran تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها ، انتخابات، سیاست ، اقتصاد ، ورزش ، حوادث ، فرهنگ و گردشگری ، پیشخان پرس ، آخرین اخبار ، جدیدترین اخبار ، تیتر اخبار ، آخرین اخبار سیاسی ، اقتصادی ، پزشکی ، یارانه ، ارز ترجیحی ، مذاکرات وین ، ویروس کرونا ، پرسپولیس ، استقلال ، بورس ، برجام ، سهام عدالت ، نمایشگاه کتاب ، حقوق بازنشستگان ، واردات خودرو ، آلودگی هوا ، خلیج فارس ، کالاهای اساسی ، بیت کوین ، دولت ، خلیج فارس ، اخبار جهان ، اخبار ، پیشخوان پرس ، اخبار ایران و جهان ، اخبار ورزشی ، انرژی هسته‌ای ، خبرگزاری ، Iran ، Middle East ، Persian Gulf ، World News ، Top News ، Hot News ، News ، Islam ، pishkhanpress.ir ،pishkhan